محمدعلی اسماعیل زاده به کار زیبایی دست یازیده و آن برگردان کتاب بسیار موفق سایمون سینگ است. این کتاب و محتویاتش پرده جهالت و تحجر را از جلو چشم انسان کنار زده و آدمی را به دنیاهای ناشناخته و اسرار آن رهنمون میسازد. آگاهی انسان از رویدادهای پیرامونش و کشف مجهولات میتواند طریقه برخورد با آن پدیدهها را نیز آسان کند. اصولاً کشف رازها بسیار لذت بخش است. مخصوصاً اگر انسان حس کند به طور عمد از دسترسی به بعضی از حقایق دور نگه داشته میشود. مسأله مهمی که درکتاب مبداء پیدایش جهان به چشم میخورد، خداست؛ به عنوان مبدا و آفریننده هر چیز، و بعد دانشمندانند که مأموریت کشف مجهولات را بر عهده میگیرند و ما را به سوی حقایق جهانی رهنمون میسازند.
نثر کتاب فوقالعاده شیرین و روان است. به گونهای که اگر آدمی صفحهای را باز کند صرفاً به خاطر کنجکاوی به ناگهان درمییابد که 15-10 صفحه از کتاب را خوانده است. بدون شک این مسأله دو علت بزرگ دارد؛ ابتدا مطالب روشنگر کتاب است که جان شیفته خواننده را که تشنه فهمیدن مطالبی است که در او سؤال را آفریده است مثل کائنات لامتناهی و نظمی که در عین بی نظمی در آنها نهفته است و دیگر خوب ترجمه شدن، سلیس و روان وقتی کتاب را میخوانی گویی لیوانی آب زلال را سر میکشی و این هیچ نیست جز استادی محمدعلی اسماعیل زاده کسی که متانت خاص و فروتنی مؤثری در پیمودن راههای گونه گون ادبی دارد. او متولد 1324 است. عمر گرانمایه خود را به معلمی گذرانده و در دانشگاه تربیت معلم تهران دررشته زبان انگلیسی ادامه تحصیل داده است و سپس در روزنامه تهران تایمز که به زبان انگلیسی منتشر میشد مقاله و داستان نوشته است.داستانهای او نیز از ساختاری محکم برخوردارند و او از چند و چون داستان به خوبی آگاه است فکر میکنم این کتاب یادگاری است که به مردم ایران تقدیم کرده است.مؤلف کتاب «سایمون سینگ» در سال 1964 در سامرست انگلیس متولد شد. او درکالج سلطنتی لندن در رشته فیزیک به تحصیل پرداخت و در دانشگاههای کمبریج و سرن و جنوا به تکمیل تحصیلاتش ادامه داد و در رشته فیزیک هستهای به درجه دکترا نایل شد. سپس در سال 1991 به رادیو بی بی سی پیوست و به کار بر روی برنامههایی مانند «جهان و افق فردا» پرداخت. سایمون سینگ که مؤلف «کتاب رمز» و «معمای نتهای موسیقی» است هم اکنون در لندن زندگی میکند.با شناخت مؤلف کتاب و کارهایی که او در زمینه پژوهش انجام داده است، درمییابیم که کتاب حاضر حاوی اطلاعات مهم و ذی قیمتی است که جهان را از تاریکی در میآورد. مسأله مهم طرز بیان مؤلف کتاب است که از رگههای ناپیدایی از طنز در آن استفاده کرده و خواندن مندرجات آن را آسانتر میکند. او میتواند پیچیدهترین رازهای کائنات را با زبانی بیان کند که عارف و عامی با آن ارتباط برقرار کنند و مسأله مهمتر فشرده گویی و ایجازی است که در بیان مطالب کتاب به کار رفته است. خواندن کتاب در حقیقت شریک شدن با تواناییهای عجیب دانشمندانی است که در آن زمینه زحمت کشیدهاند و حتی کسانی مثل گالیله تا پای مرگ نیز به خاطر پای بندی به آنچه که به آن اعتقاد پیدا کرده بودند، رفتند. شگرد مهمی که سایمون سینگ به کار برده است این است که در اول هر فصل گفتار دانشمندان را آورده است. دانشمندانی که در زمینه تحقق ایده انفجار بزرگ و پیدایش این همه اجرام سماوی به برداشتهای قاطعی نایل شدهاند که امروزه ما به خود میبالیم که بسیاری از نادانستهها و مجهولات در مورد پیدایش کرات آسمانی از جمله «زمین» را میدانیم.کارل پاپرعلم باید با افسانهها شروع شود و نیز با انتقاد از آنهاگالیلهاجباری نمیبینم که باور کنم همان خدایی که احساس، دلیل و هوش را به ما عطا فرمود، قصد این را داشته است که ما آنها را به بطالت بگیریم.برتراندراسل نظریه نسبیت اینشتین بی گمان بزرگترین موفقیت استنتاجی اندیشه بشر از آغاز تاکنون است.هرمان ویلچنین به نظر میرسد که گویی دیواری که ما را از یک واقعیت جدا میساخت فرو ریخته باشد. گسترهای وسیع و عمیق از علم هم اکنون در مقابل چشمان کنجکاو ما برای دریافت دانش قرار دارد. افقهایی از علم و دانش که ما فکر وقوع آن را نداشتیم، گشوده شده است. این واقعیت ما را به درک آن چه که در تمام رویدادهای فیزیکی نهفته شده، نزدیک تر ساخته است.آلبرت اینشتین پس از سالها تحقیق پر از اضطراب و دلهره در تاریکی مجهولات در پی واقعیتی که فردی وجود آن را احساس میکند؛ اما نمیتواند به زبان آورد، و پس از آرزوهای سخت و اطمینان و شبهات مکرر برای اثبات حقیقتی که آشکار میشود، نظریه نسبیت حاصل شده است. تنها آنهایی که آن را تجربه کردهاند میتوانند ارزش آن را بیان کنند.تی اچ هاکسلی شناختهها محدودند، ناشناختهها نامحدود، ما از نظر دانش و آگاهی، گویی در جزیرهای بسیار کوچک قرار گرفتهایم که در میان اقیانوسی بیکران از ناشناختهها وجود دارد. کار ما در هر نسل این است که ذره بیشتری از سرزمین شناخته شده را مدعی باشیم.آرتو ادینگتون کل منظومه کهکشانها مانند دودی که در فضا پراکنده میشود در حال پراکنده شدن است. گاهی این سؤال برای من پیش میآید که آیا مقیاس و معیار بزرگتری از هستی برای وجود چیزها وجود ندارد که قیاس پیش از مقدار دود نباشد.آلبرت اینشتین طبیعت تنها دم شیر را به ما نشان میدهد. اما من تردیدی ندارم که این دم همان شیر است گرچه آن شیر نمیتواند به علت بزرگی زیادش خود را به ما نشان دهد. ما تنها مواقعی میتوانیم آن شیر را ببینیم که یک انگل روی بدن او نشسته باشد. کارل ساگان ده یا بیست بیلیون سال پیش چیزی اتفاق افتاد انفجار بزرگ، واقعهای که جهان ما با آن آغاز شد این که چرا این واقعه رخ داد بزرگترین رازیست که ما میدانیم. این که این واقعه رخ داد برای ما مستدلانه واضح و روشن است.رالف آلفر و رابرت هرمان ما نظریه انفجار بزرگ را متقاعدترین و جامع ترین نظریه فیزیکی کیهان در این عصر میدانیم. زیرا این نظریه توانایی پیشگویی را دارد. (این نظریه مشاهدات نجومی مختلف زیادی را در برمیگیرد) و به ویژه همان گونه که هر نظریه معتبر باید چنین باشد. این نظریه درباره دروغ پردازیهای مشاهدات مقاومت میکند. در مورد نظریه انفجار بزرگ نه تنها این نظریه دهههای زمانی را پشت سر گذاشته است بلکه اعتبار آن به طور فزایندهای قوی تر شده است.* * *در آخر هر فصل یادداشتهای خلاصهای آمده است که بیشتر به تجربههای رو به پیش میپردازد. تجربههایی که هر کدام قدمی به پیش در راه شناخت دقیق تر کائنات است و بالاخره کار به جایی میرسد که دیگر هیچکس در مورد انفجار بزرگ شک نمیکند و انفجار بزرگ یکی از اصول پذیرفته شده علم به حساب میآید.*هنگامی که نظریه جهان زمین محوری ناقص دریافته شد، منجمینی مانند «پتالمی» با استفاده از دایرههای نجومی، حرکت حلقوی سیارات را توضیح دادند. روحانیون منجمین را تشویق میکردند و از آنها میخواستند تا به نظریه جهان زمین محوری پایبند باشند، زیرا این نظریه با مکتب آنها سازگار بود.(از یادداشتهای خلاصه فصل اول- ص 103)*در همین حال فریدمان و لومتر پارامتر اضافی انتظام جهان اینشتین را رها کردند و چنین فرض کردند که جهان باید پویا باشد. آنها یک جهان در حال انبساط را متصور ساختند. «لومتر» یک اتم اولیه را توصیف نمود که فشرده شده و پرقدرت بود و یکباره منفجر گردید و انبساط یافت و به جهان امروزی تکامل یافت.«ما هم اکنون این مورد را نظریه انفجار بزرگ مینامیم» (از یادداشتهای خلاصه فصل دوم- ص 191)*در سال 1929 «هابل ثابت کرد که رابطه مستقیمی بین فاصله یک کهکشان و سرعت سیر آن کهکشان وجود دارد. این مورد به قانون هابل مشهور است که میگوید:اگر کهکشانها دور میشوند بنابراین:1 -فردا آنها از ما دورتر خواهند بود.2 -دیروز آنها به ما نزدیکتر بودند.3 -در عین حال سال گذشته خیلی دورتر 4 -در یک نقطه زمانی از گذشته کهکشان ها باید درست بالای سر ما بوده باشند. (از یادداشتهای فصل سوم- ص 306) *اینشتین عقیدهاش را تغییر داد و نظریه انفجار بزرگ را تأیید کرد اما بیشترین دانشمندان باور خود را مبنی بر نظریه سنتی یک جهان ساکن فناناپذیر ادامه دادند. آنها نظریه انفجار بزرگ را مورد انتقاد قرار دادند؛ زیرا این نظریه بر جهانی دلالت میکرد که از ستارگان درون خودش جوان تر بود.□ جهان انفجار بزرگ □ جهان ساکن فنا ناپذیر (از یادداشتهای خلاصه فصل چهارم- ص 401)*در سالهای میانی 1960، «پنزیاس» و «ویلسون» به طور تصادفی تشعشع CMB را که توسط «آلفر»، «گامو» و «هرمان» در سال 1948 پیشگویی شده بود، کشف کردند که این دلیلی را در حمایت از انفجار بزرگ، در اختیار میگذاشت.-تقریباً همه کیهان شناسان به نظریه انفجار بزرگ گرویدند.ماهواره کوبی، این ماهواره تغییرات اندکی را در تشعشع CMB که از بخشهای مختلف آسمان میآمد کشف کرد که این تغییرات اندکی را در چگالی جهان اولیه نشان میداد که این سبب تشکیل کهکشانها شده است.تغییر تفکر و اندیشه از یک جهان فناناپذیر به یک نظریه انفجار بزرگ کامل گردید.-چنین ثابت شد که نظریه انفجار بزرگ درست است.(از یادداشتهای خلاصه فصل پنجم- ص 521)
منبع: http://www.asremardom.com