ابتدای فلسفه فیزیک
فلسفه فیزیک از دیدگاه فیلسوفان
فیزیک کلاسیک از دیدگاه فلسفه
نظر انیشتین در مورد مکانیک کوانتومی
اگر خواهان رسیدن به قله های موفقیت و خواسته های واقعی تان هستید حتماً نکته هایی را که در زیر آمده جدی بگیرید:
۱) کنجکاوی را دنبال کنید
«من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم».
چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید؟ من کنجکاو هستم، مثلا برای پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد. به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟
پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.
۲) پشتکار گرانبها است
«من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی می گذارم».
تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند. پس مانند تمبر پستی باشید و مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید. با پشتکار می توانید بهتر به مقصد برسید.
۳) تمرکز بر حال
پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی. من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز. یاد بگیرید که در حال باشید و تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام می دهید. انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است.
۴) تخیل قدرتمند است
تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیل به مراتب از دانش مهم تر است
آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟ تخیل پیش درآمد تمام داشته های شما در آینده است. نشانه واقعی هوش دانش نیست، تخیل است. آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟ اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند.
۵) اشتباه کردن
«کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد».
هرگز از اشتباه کردن نترسید چون اشتباه شکست نیست. اشتباهات شما را بهتر، زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید.
قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید. من این را قبلاً گفته ام و اکنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید.
۶) زندگی در لحظه
من هیچ موقع در مورد آینده فکر نمی کنم، خودش بزودی خواهد آمد.
تنها راه درست آینده شما این است که در همین لحظه باشید. شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض کنید. بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است که شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دهید. این تنها زمانی است که اهمیت دارد، این تنها زمانی است که وجود دارد.
۷) ارزش خلق
«سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید».
وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید بلکه وقت خود راصرف ایجاد ارزش کنید. اگر شما با ارزش باشید، موفقیت را جذب می کنید. استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید. بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد. تلاش کنید تا با ارزش شوید و موفقیت شما را تعقیب خواهد کرد.
۸) انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید
«دیوانگی یعنی انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن».
نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید، به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید. برای اینکه زندگی تان تغییر کند، باید خودتان را تا سرحد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.
۹) دانش از تجربه می آید
«اطلاعات به معنای دانش نیست. تنها منبع دانش تجربه است».
دانش از تجربه می آید. شما می توانید درباره انجام یک کار بحث کنید، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این کار به شما می دهد. شما باید این کار را تجربه کنید تا از آن آگاهی پیدا کنید. تکلیف چیست؟ دنبال کسب تجربه باشید! وقت خودتان را صرف یاد گرفتن اطلاعات اضافی نکنید. دست بکار شوید و دنبال کسب تجربه باشید.
۱۰) اول قوانین را یاد بگیرید بعد بهتر بازی کنید.
اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد.
دو گام هست که شما باید انجام بدهید اولین گام اینکه شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید، این یک امر حیاتی است. گام دوم هم اینکه شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید اگر شما بتوانید این دو گام را حساب شده انجام دهید موفقیت از آن شما خواهد بود.
از نظر جهان بینی اسلام، مطالعه نفس عمل به تنهایی کافی نیست، بلکه عمل، به ضمیمه محرّک و انگیزه آن، ارزش دارد.
از دیدگاه قرآن کریم عمل بدون نیّت رضایت الهی در حقیقت یک کالبد مرده است که در یادداشت پیش رو آیاتی که به این دیدگاه تصریح کردهاند از نظر میگذرد.
«ادیسون» مخترع برق، چه زحمات جانکاهی برای این اختراع پربارش متحمل شد، و شاید جان خود را در این راه نیز از دست داد. آیا او نیز وارد بهشت میشود؟
گاهی سوالاتی درباره خلقت و معاد به ذهن انسان میرسد که پاسخ آن برای عموم مردم نامشخص و نیاز به متخصصینی دارد تا با تحقیق از منابع دست اول همچون کتاب آسمانی "قرآن" به آنها پاسخ دهند. یکی از این سوالات که ممکن است در ذهن برخی از مردم شکل گرفته باشد درباره این است که "آیا مخترعان و مکتشفان پاداش الهی دارند؟" حضرت آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، جلد 10، صفحه 360 به این سوال پاسخ دادهاند :
سوال:
با مطالعه تاریخ علوم، اختراعات و اکتشافات میبینیم: جمعی از دانشمندان بشر، سالیان دراز زحمات طاقت فرسایی کشیدهاند، و انواع محرومیتها را تحمل کردهاند تا توانسته اند اختراع و اکتشافی کنند که باری از دوش همنوعانشان بردارند.
فیالمثل «ادیسون» مخترع برق، چه زحمات جانکاهی برای این اختراع پربارش متحمل شد، و شاید جان خود را در این راه نیز از دست داد، اما دنیایی را روشن ساخت، کارخانهها را به حرکت درآورد، و برکت اختراعش، چاههای عمیق درختان سر سبز، مزارع آباد به وجود آمد، و خلاصه چهره دنیا دگرگون شد.
چگونه میتوان باور کرد، او یا اشخاص دیگری همچون «پاستور» که با کشف میکروب، میلیونها انسان را از خطر مرگ رهائی بخشید و دهها مانند او همه به قعر جهنم فرستاده شوند، به حکم اینکه فرضاً ایمان نداشتند، ولی افرادی که در عمرشان هیچ کار چشم گیری در راه خدمت به انسانها انجام ندادهاند جایشان در دل بهشت باشد؟
پاسخ:
از نظر جهان بینی اسلام، مطالعه نفس عمل به تنهایی کافی نیست، بلکه عمل، به ضمیمه محرّک و انگیزه آن، ارزش دارد.
از دیدگاه قرآن کریم عمل بدون نیّت رضایت الهی در حقیقت یک کالبد مرده است که در یادداشت پیش رو آیاتی که به این دیدگاه تصریح کردهاند از نظر میگذرد.
تأثیری که نیّتِ انسان روی کار و کار از مسیر نیّت در تکامل نفس و رسیدن انسان به سعادت ابدی دارد، یک تأثیر حقیقی و تکوینی است، نه قراردادی.
عمل بدون نیّت در حقیقت، یک کالبد مرده است که ارتباطی با دل و روح فاعل پیدا نمیکند و نتیجهای نمیبخشد.
رابطه اعمالی که در خارج انجام میدهیم با کمال نفس به وسیله نیّت و انگیزهای برقرار میشود که از سوی نفس به آن کار تعلق خواهد گرفت، بنابراین، اگر در عملی، نیّت نباشد یا نیّت صحیحی نباشد، آن عمل موجب کمالی برای نفس نخواهد بود.
ذکر این موارد کافی است برای آنکه این حقیقت را دریابیم که در فلسفه اخلاق اسلامی، اساسیترین منشأ ارزش کار نیّت خواهد بود و این از مسائل مهمی است که در قرآن روی آن خیلی تأکید میشود. روایات نیز در این زمینه فراوان است از آن جمله روایتی است که شیعه و سنی از پیامبر اکرم (ص) نقل کردهاند که فرمود: «اِنَّما الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وَلِکُلِّ امْرِء ما نَوی؛ محققاً (ارزش) کارها به نیّتهاست و فقط برای انسان آنچه نیّت کرده است میماند».
روایات بسیاری هم به این مضمون وارد شده که ارزش کار هر کس به نیّت اوست. بنابراین نتیجه میگیریم نیّت ارزش بخش، نیّتی است که با خدا ارتباط پیدا کند.
بسیار دیده شده کسانی بیمارستان یا مدرسه یا بنای خیری میسازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت رسانی است به جامعهای که به آن مدیونند، در حالی که زیر این پوشش، مطلب دیگری نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجه عوام، و تحکیم منافع مادی خود، یا حتی دست زدن به خیانت هائی دور از چشم دیگران است!
ولی به عکس، ممکن است کسی کار کوچکی انجام دهد، با اخلاص تمام و انگیزههای صددرصد انسانی و روحانی.
اکنون، باید پرونده این مردان بزرگ را هم از نظر عمل، هم از نظر انگیزه و محرّک مورد بررسی قرار داد، و مسلّماً از چند صورت خارج نیست:
الف: گاهی هدف اصلی از اختراع، صرفاً یک عمل تخریبی است (همانند کشف انرژی اتمی که نخستین بار به منظور ساختن بمبهای اتمی صورت گرفت)، سپس در کنار آن منافعی برای نوع انسان نیز به وجود آمده که هدف واقعی مخترع یا مکتشف نبوده و یا در درجه دوم قرار داشته است، تکلیف این دسته از مخترعان کاملاً روشن است.
ب: گاهی مخترع یا مکتشف ، هدفش بهره گیری مادّی، و یا اسم و آوازه و شهرت است و در حقیقت، حکم تاجری دارد که برای درآمد بیشتر تأسیسات عامالمنفعه ای به وجود میآورد، و برای گروهی ایجاد کار و برای مملکتی محصولاتی به ارمغان میآورد، بی آنکه هدفی جز تحصیل درآمد داشته باشد، و اگر کار دیگری درآمد بیشتری داشت به سراغ او میرفت.
البته چنین تجارت یا تولیدی اگر طبق موازین شرعی باشد، کار خلاف و حرامی نیست، ولی عمل فوقالعاده مقدسی محسوب نمیشود.
و از این گونه مخترعان و مکتشفان در طول تاریخ کم نبوده اند و نشانه این طرز تفکر همان است که اگر ببینند آن درآمد یا بیشتر از آن از طرقی که مضرّ به حال جامعه است تأمین میشود (مثلاً در صنعت دارو سازی بیست درصد سود میبرند و در هروئین سازی پنجاه در صد) این دسته خاص، دومی را ترجیح میدهند.
تکلیف این گروه نیز روشن است، آنها هیچ گونه طلبی نه از خدا دارند و نه از همنوعان خویش و پاداش آنها همان سود و شهرتی است که میخواستند و به آن رسیدهاند.
ج: گروه سومی هستند که مسلّماً انگیزههای انسانی دارند و یا اگر معتقد به خدا باشند، انگیزههای الهی، و گاهی سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیت به سر میبرند، به امید اینکه خدمتی به نوع خود کنند، و ارمغانی به جهان انسانیت، تقدیم دارند، زنجیری از پای دردمندی بگشایند و گرد و غباری از چهره رنجیدهای بیفشانند.
این گونه افراد اگر ایمان داشته باشند و محرّک الهی که بحثی در آن نیست و اگر نداشته باشند اما محرّکشان انسانی و مردمی باشد بدون شک پاداش مناسبی از خداوند دریافت خواهند داشت، این پاداش ممکن است در دنیا باشد، و ممکن است در جهان دیگر، مسلّماً خداوند عالم و عادل آنها را محروم نمیکند، اما چگونه و چطور؟ جزئیاتش بر ما روشن نیست،
دلیل این مسأله، علاوه بر حکم عقل، اشاراتی است که در آیات و یا روایات آمده است.
ما هیچ دلیلی نداریم که جمله «انَّ الّلهَ لایُضِیعُ أجْرَ الْمُحْسِنِیْنَ» شامل این گونه اشخاص نشود; زیرا «محسنین» در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است، لذا میبینیم برادران «یوسف»(ع)هنگامی که نزد او آمدند، بی آنکه او را بشناسند و در حالی که او را «عزیز مصر» میپنداشتند، به او گفتند:«ما تو را از نیکوکاران میدانیم».
از این گذشته آیه:«پس کسی که به اندازه سنگینی ذرهای کار خیر انجام داده آن را میبیند و هر کس به اندازه سنگینی ذرهای کار بد کرده آن را میبیند»: به وضوح شامل اینگونه اشخاص میشود.
در حدیثی از امام موسی کاظم(ع)میخوانیم: «در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود که همسایه کافری داشت، مرد بی ایمان، نسبت به همسایه با ایمان خود، نیک رفتاری میکرد، وقتی از دنیا رفت، خدا برای او خانهای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود... و به او گفته شد: این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت میباشد».
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم: گروهی از یمن برای بحث و جدال خدمت پیامبر(ص)آمدند و در میان آنها مردی بود که از همه بیشتر سخن میگفت و خشونت و لجاجت خاصی در برابر پیامبر(ص)مینمود، پیامبر(ص) آن چنان عصبانی شد که آثارش در چهره مبارکش کاملاً آشکار گردید، در این هنگام جبرئیل آمد، و پیام الهی را این چنین به پیامبر(ص)ابلاغ کرد: خداوند میفرماید: این مردی است سخاوتمند. پیامبر(ص)با شنیدن این سخن خشمش فرو نشست. رو به سوی او کرد فرمود، پروردگار با من چنین پیامی داده است و اگر به خاطر آن نبود آن چنان بر تو سخت میگرفتم که عبرت دیگران گردی!
آن مرد پرسید: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد؟
فرمود: بلی! عرض کرد: من شهادت میدهم که معبودی جز «الّله» نیست، و تو رسول و فرستاده او هستی، و به همان خدایی که تو را مبعوث کرده، سوگند که تاکنون هیچ کس را از نزد خود محروم برنگرداندهام.
فرآوری : زهرا اجلال
گروه دین تبیان
منابع :
سایت خبر آنلاین
سایت ایکنا